بچه مو مشکی راننده گیف لز بازی خوش تیپش رو لعنت کرد
تگان ، بازیگر زن سخت ، بدون یک سکه در پمپ بنزین گیر کرده بود. خوشبختانه برای او ، الک بنزین می خورد. تگان داستان هق هق گریه اش را به او داد و تقاضای پول کرد. الک تحت تأثیر داستان قرار نگرفت ، اما از ظاهر دخترانه همسایه تگان خوشش گیف لز بازی آمد. چشمان فریبنده سبز و لبخند درخشان او را فروخت ، بنابراین او به او فرصتی داد تا او را حفظ کند. او درست متوجه اصل موضوع شد و هیچ انتخاب دیگری نداشت ، تگان سرانجام این پیشنهاد را پذیرفت. الک می خواست ابتدا کالا را آزمایش کند ، و وقتی ماشینش را شستشو کرد ، تگان خروس خود را با BJ درجه یک جلا داد. الک کاملاً تحت تأثیر قرار گرفت و به سرعت یک مکان خلوت پیدا کرد تا بتوانند به تجارت بپردازند. حرکت سریع به صندلی عقب بیدمشک تنگ و ریز تراشیده تیگان ، ساق بلند و الاغ سفت را نشان داد. الک ارزش پول خود را داشت و در صورت درخواست ، با پوشاندن صورتش به دهان و پر کردن دهان پر از تقدیر ، به او اشاره کرد.
